احمد و داریوش به کسی که میگفت “من فکر میکنم …” با تعجب نگاه میکردند و میگفتند “سختت نیست؟ ابزارش رو داری؟ اذیتت نمیکنه؟ …”
این شد که آدمی جرات نمیکرد بگوید من فکر میکنم و دست بالا میتوانست بگوید، گمان میکنم، یا من تصور میکنم که …
گفتنیهای فراوانی در سرم میچرخند و شاید زمان آن رسیده باشد که نه در اندازه مشخص کردن تکلیف بلکه در حد روشنتر شدن نظرگاه و بیرون رفتن از این جایگاه بینظری، پسازاین همه مدت، با نوشتن، جایگاه کنونی رو برای خودم مشخص کنم.
یکی از این زمینهها، مسئله زبان و خاستگاه زبان است. در دنباله متوجه میشویم که نهتنها خودش بهعنوان مسئله مستقل، باارزش است که بالاتر از آن روشی که برای حل مسئله خاستگاه رد یا پذیرش میشود، روشنکننده مسائل دیگری است. یعنی خود مسئله و روش نزدیک شدن به آن ارزش روششناختی دارد.
از همینجا بستگی این نوشته یا شاید رشته نوشتهها، با ویتگنشتاین هم آشکار میشود ولی نه به این زودی.
سؤال یا رشته سؤالهایی که مدتهاست در ذهنم هستند سؤالهایی سادهاند ولی جواب آسان و سادهای ندارند. اینکه انسان چگونه به زبان رسید؟ انسان چگونه یک زبان را فرامیگیرد؟ چرا انسان در دورههایی از زندگی آسانتر و در دورههایی نهتنها بهدشواری بدتر از آن، اینکه بهطور نیمهکاره زبان فرامیگیرد؟ اگر انسانی در محیطی بدون امکان تجربه شنیدن یک زبان مشخص بزرگ شود، آیا به زبانی گفتگو خواهد کرد؟ اگر بله به چه زبانی؟ آیا ساختار زبانها بهمرور پیچیدهتر شدهاند؟ چگونه میتوان زبان را از کسی گرفت؟ …
در این مدت، کتاب غریزه زبان استیون پینکر و چند کتاب دیگر وابسته رو مطالعه کردم. فشرده سخن استیون پینکر این است که زبان، یک غریزه است و ما، سخن میگوییم همانطور که یک عنکبوت، تار میتند. این گفته یک پیامد برجسته دارد که البته پینکر هم به آن اشاره میکند و اثبات گفتهاش دربارهی غریزه و غریزی بودن را پایهای برای رد یک دیدگاه دیگر میکند. الگوی استاندارد دانش اجتماعی «Standard Social Science Model»، یعنی روان انسان از محیط زندگی خود، شکل و تأثیر میگیرد. در برابر این اندیشه که دانش بهطور زیستی یا سِرشتین در ذهن انسان وجود دارد nativism یا طبیعتگرایی نام دارد که بیپیشینه نیست و ردپای آن را تا افلاطون و شاید پیشتر بتوان گرفت.
اما اینک زبان آوردگاه اصلی هر دو دیدگاه است. اگر زبان را غریزه بدانیم گرایشی پیدا خواهد شد که دلبستگی باستانی انسان بهگونهای از فلسفه و پیشتر دین را نیز به ژنی در نهاد انسان پیوند خواهد زد که پیداشده است. اثبات غریزی بودن زبان، روشنترین گواه بر طبیعتگرایی خواهد بود.
قصد داشتم کتاب Language Instinct استیون پینکر را ترجمه کنم و بررسی کتاب را همراه با برگردان پیش ببرم. اما دیدم که چشمبهراه بودن برای ترجمه با این اوضاعواحوال کاری من، همه کار را از میانه خواهد برد.
سخن پینکر در غریزه زبان، همانطور که خود وی هم اشاره میکند پیشتر از زبان چامسکی خارجشده است اما بیان شیوا و چینش گفتارها و نمونههای زیبا و گسترده پینکر فراتر از بیان چامسکی است که کتاب را برای خواننده همگانی هم دلنشین میکند. جدای اینکه بهتازگی چند نمونه از برهانآوریهای چامسکی را در این موضوع دیدهام که توان سبز کردن جعفری بر کله کچلترین ابنای بشر را دارد و آدمی را به شک میاندازد که بهراستی قصد پشتیبانی از دیدگاه خود را دارد یا ویرانی آن.
برای من که بارها از کتاب زبانشناسان پارسی سرخوردهام، بیان پینکر، شورانگیز است و از دید من، بر پیمانی که در پیشگفتار کتاب با خواننده حرفهای خسته از سنگینی بار دشواریهای فنی و حرفهای زبانشناسی کرده است تا همان شور و شوقی که زبانشناسی نو دهههای پیش با آن آغاز شد را برایشان دوباره زنده کند، وفادار است.