Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for the ‘پادداشتهای شتابزده’ Category

جوانان عزیز ما،

دانشگاهیان ما،

حوزوی ها

مقدار زیادی از نبوغ جوانان ما، مقداری زیادی صرف این می شود که به مردم اثبات کند که من نبوغ دارم.

تو با مردم چی کار داری؟

خودشون می فهمند.

برو آقا، برو کارت رو انجام بده.

برو برادر من

حیف اون نبوغی که صرف بشه به این که مردم

بدانید که من کیستم

بدانید که من کیستم

مرحوم علامه جعفری

Read Full Post »

سوالی که بعد از مقدمه Language in Mind به ذهن می‌رسه اینه که چرا باید هربار مشابه قصه ویدر ورف و فرض معروفش درباره رابطه زبان با تفکر و اینکه زبان محدوده تفکر رو تعیین می‌کنه، از یافتن نکته‌ای ناشناخته درباره زبان آنقدر شگفت‌زده بشیم که سعی کنیم نظام‌های قبلی را که پاسخگو کشف جدید نیست کنار بگذاریم و نظام جدیدی بنا کنیم که از ابتدا به نیت تفسیر و توجیه این کشف جدید بنا شده و بعد همونطور که ویتگنشتاین تذکر داده سرنوشت نظامهای رو پیدا کنه که قصد دارند همه چیز رو تفسیر کنند ولی هنگام بسط و گسترش، واقعیت را زخمی می‌کنند.

چه اصراری به یافتن توجیه جهان شمول هست؟ نیاز ذهن؟ حقیقت باید جهان شمول باشه یا حقیقت نهایی که مبنای همه این پدیده های ظاهرا متمایزه باید باشه و تنها یکی باشه؟

وقتی نمی دونیم حقیقت چیه، چه حقی داریم یافته ها را به جرم عدم انطباق با اون کنار بگذاریم؟ و برای حقیقت شکل و قاعده تصور کنیم، چیزی که بهش نرسیده ایم؟

Read Full Post »

حس خوندن شرح اغراض مابعدالطبیعه به آدم دست میده

Read Full Post »

چند روز قبل درگیر آوانویسی نمایشنامه Tobias بودم، باید متنی که به پارسی ترجمه شده بود، به انگلیسی، آوانویسی یا transliterate یا همان پینگلیش معروف می‌شد. تجربه جالبی بود. تصور عمومی پارسی‌زبانان اینست که پارسی زبان ساده‌ای برای یادگیری است، احتمالا به این دلیل ذهنی ساده که ما بدون درس و دانشگاه داریم پارسی حرف می‌زنیم پس یادگیریش کار سختی نیست. ابتدا تصور کردم با نوشتن یک برنامه ساده که حروف پارسی را به انگلیسی تبدیل می‌کنه بیشتر مشکل حل خواهد شد، زیرا در مورد تبدیل پینگلیش به فارسی اینکار تا حد بسیار زیادی جواب داده بود. اما مساله تبدیل پارسی به پینگلیش از مساله مشابه و عکس آن، بسیار دشوارتر است. نه فقط به این دلیل که در لحظاتی باید وقت صرف کنی تا تشخیص بدهی چگونه باید واژه ‌ای مانند عالی یا اعلی را نوشت، بلکه در جاهایی آنچه نوشته می‌شود آن‌چیزی نیست که تلفظ می‌شود، مانند چهار که شکل نوشتاری با تلفظ رایج متفاوت است. تجربه بامزه‌ای بود. توصیه می‌کنم یک بار تجربه کنید، تا حدودی می‌شود فهمید چرا بعضی نوآموزان در یادگیری اندکی مشکل دارند. این‌کار باعث می‌شود تا حدودی از بیرون به زبان مادری نگاه کرد و وجوه جالبی از آن را که برای چشم عادی شده و دیده نمی‌شود را دید. به نظرم دلیل ساده‌تر بودن تبدیل پینگلیش به فارسی این است که در این مساله یک هوش انسانی، در مورد دشواری‌ها و احتمالا بی قاعدگی تصمیم می‌گیرد و سپس حاصل تصمیم و متن منطبق بر قوانین، باید تبدیل شود که کار کمی ساده‌تر است.

Read Full Post »

دری در بازار ترجمه جهانی به زبان درباری ساسانیان اطلاق نمی شود، بطور مشخص به شاخه ای از زبان پارسی که در افغانستان و ازبکستان و تاجیکستان زبان رسمی ست، اشاره دارد. این زبان شاخه ای از زبان پارسی است و با زبان پارسی در ایران تفاوت های مشخصی دارد. این تفاوت ها باعث نمی شود که دری زبان دیگری باشد ولی نباید تصور کرد که تنها در یعضی واژگان با یکدیگر اختلاف دارند.

بتدریج می توان با فهرست کردن این تفاوت ها، نکات جالبی را متوجه شد. (اگر خدا فرصت داد)
مطلبی که ذهنم را درگیر کرده، آینده در درخشان دری است. این زبان شیرین، سالهاست بدلیل جنگ های داخلی، نهاد رسمی ندارد (البته اگر فرهنگستان ادب داشتن، فایده ای هم داشته باشد) اما نویسندگانی از آن شهرت جهانی دارند مانند خالد حسینی
تعیین تکلیف برای واژگانی که در پشتو و دری بر سر آنها اختلاف هست هم کار دشواری است.
برخی واژگان انگلیسی یا زبانهای دیگر، گاه با تلفظی خاص آوا نویسی می شوند مانند کنترول و پروگرام و جنوری و گاه مثلا برای پروگرام واژه برنامه استفاده می شود.

دری در برزخ بدی قرار دارد.
بدلیل پراکندگی جغرافیایی مهاجرین، سیر ورود واژگان نظم مشخصی ندارد.
برخی از مهاجرین مقیم ایران بیشتر تحت تاثیر پارسی ایران، در دری آنها تغییراتی رخ داده و برخی مقیم کشورهای غربی و کلامشان بیشتر از واژگان انگلیسی تاثیر گرفته.
البته ایران با وجود داشتن مرز، بدلیل نداشتن رابطه، تاثیر مستقیمی بر دری نداشته و این تاثیر بیشتر از طریق مهاجران بازگشته به افغانستان منتقل شده است تا تاثیرپذیری مستقیم.
بعد از اشغال افغانستان، با ورود شرکتها و محصولات غربی و همچنین تمایل ارتش آمریکا به فرهنگ سازی و تربیت نیرو، شوک دیگری به زبان در حال وارد آمدن است.
سوی دوم برزخ، امید کسانی است که از کرانمندی زبان دری و شیرینی آن می گویند و باور دارند و فراخوان ایجاد فرهنگستان زبان دری می دهند و حتا اندیشه بنیاد فارسی‌زبانان جهان را در سر دارند.

امیدوارم دری، از این گرداب، به سلامت بگذرد و شیرینی آن، در گردش روزگار تلخ نگردد.

Read Full Post »

هرچه بیشتر مطالعه می کنم و بررسی، به این نتیجه می رسم که مشکل در سمت مقابل این توهم سلبی هست که چون مثلا غرب مشکل آلودگی هوا داره و آمار سقط جنینش بالاست پس ما بر حقیم. فرصت بررسی تاریخی ندارم که قبلتر سابقه داره این طرز نگاه ولی سردستی و ژورنالیستی میشه فردید رو مقصر شروع این بیماری دونست و فردی مثل آل احمد رو مقصر شیوع که بی حوصلگی و عجله برای اعتراض رو با بی سوادی ادغام کرد و اراجیفی مثل در خدمت و خیانت روشنفکران رو نوشت که پاسخهای محکم فریدون آدمیت نشون میده مبنای بسیاری از تحلیلهای جلال از لحاظ تاریخی کاملا نادرسته. گفتن اینکه بنده به جلال به دلایلی دیگری ارادت دارم ولی در بعضی مسایل شدیدا قبولش ندارم، در اینجا ضرورتی ندارد. این تحلیل بی ریشه و سردستی که غرب زه زده پس ما بهترینیم یکی از ریشه های مشکل ریشه داره. این توهم ما آخرین راه حلیم و ما درمان دردهای بی پایانیم ، ریشه اثباتی و ایجابی نداره بلکه سلبیه. یعنی دیگران مشکل دارند پس ما  برتریم
سرفرصت توضیح میدهم از کجا به این نتیجه رسیده ام

Read Full Post »

ما یک تعریف رسمی و سنتی تو کتابها از علم کلام داریم-کلام اسلامی- که سوای داوری درباره جامع بودن یا نبودن یا درستی و نادرستی آن، یک نکته فراموش شده است. گاهی ما فراموش می کنیم بعضی امور تاریخ دارند، منظورم از تاریخ تنها جنجال و حوادث روزگاران گذشته نیست که مثلا نزاع بر سر قدیم و جدید بودن یا مخلوق بودن کلام خدا را مبدا بروز علم کلام بدونیم، بلکه منظورم بروز و حدوث پدیده در عالم واقع است به زبان آدمیزاد یعنی ببینیم الان امثال ازغندی پور و روانبخش و پناهیان چی میگن این حرفها باید یک اسمی داشته باشه که من کلام جدید اسلامی یا کلام جدید نظام اسلامی اسم گذاری می کنم. روش بررسی این صحبتها که حتا در ظاهر هم نه پیوستگی با سنت کلام اسلامی داره و نه بعضا گویندگان قایل به پیوستگی هستند و اصرار بر آن دارند، نمی تونه همون روش کتابی باشه یعنی حرف و روش استدلال و مشهورات مورد استفاده و نحوه استفاده از معلومات جهانی و … آقایان باید مستقل از پیش فرضهایی که ادعا می کنند مانند مبانی اسلام و انقلاب و … بررسی بشه و نه برعکس.

برای اینکه خودمم بفهمم چی گفتم، خلاصه اینکه قصدم اینه که بنشینم روش صحبت و فکر آقایون رو با استناد به حرفهای خودشون درک کنم و آن را به عنوان کلام نظام اسلامی مطرح کنم. هرچند کم کم دارم به این نتیجه می رسم که علم کلام از ابتدا هم رگه ای از ایدئولوژی داره و شدیدا حتا بیشتر از قدیمها دارم باهاش دچار مشکل میشم از اساس. یعنی ابدا شایسته کلمه علم نمی دونمش در کمال احترام به بزرگانی مثل بهایی و طوسی و مفید و …

 

 

 

Read Full Post »

به تازگی مطلبی از استاد مصطفی ملکیان گرامی به نام خطا بودن مفهوم بومی سازی علم دیدم که در همایش علم بومی و علم جهانی: امکان یا امتناع خرداد 86 ارایه شده بود. آقای ملکیان با تفکیک مراحل مختلف تشکیل و زیست علوم به سه مرحله، جهان شمولی حقیقت و علم کشف کننده از حقیقت را بررسی کرده و نشان داده در هر سه مرحله که موضوع گزينی، فرآيند درآيی، فرآورده بينی، بومی‌سازی معنا ندارد.

سخنان آقای ملکیان را با کمی نقد ، قبول دارم. اما آقای ملکیان ماجرا را از چشم یک فیلسوف دیده و به نیت و اهداف و مشکل ذهنی افرادی که بر طبل بومی سازی علوم انسانی می‌کوبند توجه نکرده است. منظورم از نیت فقط اغراض آلوده و کوته بینانه سیاسی بسیاری که پرچمدار این ماجرا هستند نیست، همه طرفداران که امثال آقای احمد خاتمی یا جنتی و امثال ایشان نیستند که نشان دهنده سخیف و سطحی بودن اصل مشکل باشد. اصل مشکل تعارض علم کلام با فلسفه به عنوان پرچم علوم انسانی غیر دینی در قدیم و ادامه ماجرا به شکلی دیگر تا امروز و بصورت ایدئولوژی آقایان در مقابل علوم سیاسی و فلسفه و علوم معرفتی و انسانی امروز است. شکل دیگری از این تعارض را می تواند مثلا در اشکال آیت الله جوادی آملی به حقوق بشر ملاحظه کرد که " سی اصل و سی ماده حقوق بشر را از مبانی مشترک می خواهید بگیرید؟ باید این مبانی را از منابعی خاص بگیری، ولی چون منبع مشترک ندارید، چگونه می توانید برای هفت میلیارد نفر قانون مشترک بنویسد." و باید مبنای آن الهی باشد تا مورد اتفاق نظر باشد. تصور کنید مبنای حقوق بشر، فقه حقه شیعی باشد باز این این اشکال بر نتیجه گیری ایشان هم وارد است زیرا و دقت ندارند که همه افراد بشر، دیندار نیستند و همه دینداران مسلمان و همه مسلمانان شیعه و همه شیعیان دوازده امامی. و ایشان با این حرف اصل داشتن مبنای مشترک را از بین می‌برند. هیچوقت همه افراد بشر در مورد حقوق بشر به توافق صد در صد نخواهند رسید، حداقل همیشه افراد ناقض حقوق بشر، با آن مخالف خواهند بود.

یک مشکل دیگر بی اعتنایی یا بی‌باوری نسبت به دست‌آوردهای عظیم تجربه بشری در زمینه علوم انسانی است و تصور بر حق بودن ، باعث شده تصور کنیم مثلا دستآورد بشری مانند آیین دادرسی هم غربی است و بی ارزش.

بیانیه رسمی که در دادگاه آقای حجاریان قرائت شد، نشانگر بخشی از نگاه رسمی به علوم انسانی که اگر خدا خواست فرصتی شود تا آنرا بشکافیم و لایه های خصومت پنهان و دلایل پنهانتر را بررسی کنیم..

Read Full Post »

این واژه، کلام یهودی خیلی این روزها تو ذهنم می چرخه که چرا پیروان کلیم الله، مثل مسیحیت و اسلام کلام و جدالهای کلامی ندارند
کشمکش و تغذیه دایمی کلام از فلسفه و بعد تیغ کشیدن روی آن هم برام داره پررنگ میشه
هرچه بیشتر به سخنان آقایانی که صحبت می کنند می پردازم، بیشتر حیرت زده میشم و گاهی
فهم اینکه درباره چه موضوعی دارند صحبت می کنند برام خیلی سخته

Read Full Post »